هرچقدر خودتان را آدم خوششانسی بدانید، در این مطلب قرار است حسابی به شانس دیگران حسادت کنید! آیا دوست دارید بدانید که ۱۰ نفر از خوششانسترین آدمهای جهان چه کسانی هستند و رازهای پشت این شانسهای فوقالعاده چیست؟ در این مقاله، شما را به دنیای جادویی و شگفتانگیز این افراد میبریم و نگاهی نزدیک به زندگی آنها خواهیم انداخت. از داستانهای الهامبخش و شگفتآور گرفته تا عواملی که باعث شده این افراد بهطور ویژهای خوششانس باشند، هرکدام از این داستانها میتواند به شما انگیزه و امیدی تازه بدهد. پس با ما همراه شوید و این سفر جذاب را آغاز کنید تا ببینید چه ویژگیها و شرایطی باعث شده که این ۱۰ نفر بهعنوان خوششانسترینهای جهان شناخته شوند. با بانی مگ همراه باشید.
تسوتوما یاماگوچی (Tsutomu Yamaguchi)
تصور کنید در مقابل یک انفجار هستهای قرار دارید و به طرز معجزهآسایی جان سالم به درمیبرید. حالا تصور کنید که دو روز بعد، در شهری دیگر دوباره همین تجربه را از سر بگذرانید. این داستان باورنکردنی تسوتوما یاماگوچی (Tsutomu Yamaguchi) است. او تنها فرد شناختهشدهای است که از هر دو بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی در جنگ جهانی دوم جان سالم به دربرد.
یاماگوچی در ۶ آگوست ۱۹۴۵، در هیروشیما حضور داشت و اولین انفجار اتمی تاریخ را تجربه کرد. باوجود جراحات شدید، به ناکازاکی بازگشت و دو روز بعد، دومین بمب اتمی بر سر این شهر فروریخت. بااینحال، یاماگوچی باز هم از مرگ گریخت و تبدیل به نماد مقاومت و بقا در برابر یکی از وحشتناکترین رویدادهای تاریخ شد. داستان او نهتنها یادآور قدرت انسان در برابر شرایط غیرقابلتصور است، بلکه نشان میدهد که امید و زندگی، حتی در تاریکترین لحظات، میتوانند زنده بمانند.
بیل مورگان (Bill Morgan)
بیل مورگان (Bill Morgan)، نامی است که شاید در نگاه اول عادی به نظر برسد، اما داستان زندگی او چیز عادی نیست. او مردی است که مرگ را به چالش کشید و نهتنها جان سالم به دربرد، بلکه بخت و اقبال باورنکردنی را نیز تجربه کرد. پس از یک تصادف وحشتناک، مورگان به کما فرورفت و پزشکان امیدی به بازگشت او نداشتند. اما به طرز معجزهآسایی، او به زندگی بازگشت و بعد از ۱۲ روز از کما خارج شد.
اما این پایان داستان نیست؛ پس از بهبودی، بیل تصمیم گرفت شانس خود را امتحان کند و بلیت بختآزمایی بخرد. او نهتنها یکبار بلکه دو بار برنده شد! اولین بلیت برای او یک ماشین جدید به ارمغان آورد و درحالیکه خبرنگاران این لحظه شاد را فیلمبرداری میکردند، او بلیت دیگری خرید و این بار ۲۵۰ هزار دلار برنده شد. بیل مورگان، مردی که به معنای واقعی کلمه از مرگ بازگشت و با شانس بینظیر خود، به یکی از خوششانسترین افراد جهان تبدیل شد، داستانی است که نشان میدهد گاهی اوقات زندگی واقعاً عجیبتر از خیال است.
جولیان کوپکه
جولیان کوپکه (Juliane Koepcke)، داستانی فراتر از یک معجزه است، داستانی از بقا و یک ارادهای آهنین که هرگز تسلیم نمیشود. در سال ۱۹۷۱، جولیان ۱۷ساله، تنها بازمانده سقوط هواپیمای LANSA پرواز ۵۰۸ در دل جنگلهای آمازون بود. در یک چشم به هم زدن، از دل آسمان به اعماق جنگلهای بکر و وحشی سقوط کرد، درحالیکه ۳ کیلومتر از زمین فاصله داشت! اما این تازه آغاز ماجراجویی نفسگیر او بود.
با جراحات شدید، بدون آب و غذا و در محاصره خطرات طبیعی، جولیان باید تنها با دانش محدود خود از طبیعت و باور به بقا، راهی برای خروج پیدا میکرد. او در طول ۱۱ روز سرگردانی در جنگلهای پر از حیوانات وحشی، توانست با خوردن میوهها و آب باران، به طرز معجزهآسایی زنده بماند تا بالاخره به کمک گروهی از بومیان نجات یافت. داستان جولیان کوپکه، روایت شجاعت، هوشمندی و نیرویی است که در برابر سختترین شرایط نیز شکستناپذیر است؛ او الهامبخش کسانی است که به قدرت بیپایان انسان در برابر طبیعت باور دارند.
ویرجینیا فایک (Virginia Fike)
این زن، زنی است که شانس دوباره به او لبخند زد و نه یکبار، بلکه دو بار بختآزمایی را برد! داستان ویرجینیا از آن دست حکایتهایی است که وقتی میشنوید، از خود میپرسید: چطور ممکن است؟ در سال ۲۰۱۲، او دو بلیت بختآزمایی خرید که هر دو به طرز شگفتانگیزی به یک نتیجه ختم شدند: هرکدام ۱ میلیون دلار برنده شدند! اما این تمام ماجرا نیست؛ ویرجینیا این بلیطها را با همان اعدادی که همیشه استفاده میکرد و الهام گرفته از سالگرد ازدواج والدینش بودند، پر کرده بود.
ویرجینیا هیچوقت تصور نمیکرد که شانس دوباره اینگونه به او روی آورد. او به خبرنگاران گفت که همیشه دوست داشته خوشبین باشد، اما حتی در رؤیاهایش همچنین بردی را تصور نمیکرد. ویرجینیا فایک به یک نماد خوششانسی و امید تبدیل شده است؛ کسی که نشان داد گاهی اوقات، زندگی میتواند از هر داستان خیالی عجیبتر باشد و در یکلحظه، همهچیز تغییر کند. این داستان اوست، داستان یک زن که دو بار در یک روز، رویای میلیونری را به واقعیت تبدیل کرد!
فران سلاک (Frano Selak)
فران سلاک مردی که به “خوششانسترین بدشانس دنیا” معروف است، داستانی شگفتانگیز از بقا و نجاتهای باورنکردنی دارد. تصور کنید زندگیتان بارها و بارها در برابر خطر مرگ قرار بگیرد، اما هر بار به طرز معجزهآسایی جان سالم به درببرید. این دقیقاً همان چیزی است که برای فران، که در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۹ متولد شد، اتفاق افتاد. او در طول زندگیاش، از تصادفهای مرگبار قطار، سقوط هواپیما، غرق شدن اتوبوس و چندین حادثه دیگر جان سالم به دربرد؛ اتفاقاتی که هرکدام بهتنهایی میتوانستند پایان زندگیاش باشند.
اما داستان فران سلاک تنها به نجاتهای حیرتانگیز او ختم نمیشود. او در سن ۷۳ سالگی و پس از یک عمر مواجهه با مرگ، برنده یک جایزه بزرگ بختآزمایی شد که ثروتی قابلتوجه را برایش به ارمغان آورد. این رویداد شگفتانگیز، سرنوشت عجیب او را تکمیل کرد و او را به نمادی از شانس، مقاومت و بقا در برابر تمامی احتمالات تبدیل کرد. داستان زندگی فران سلاک یادآور این است که گاهی اوقات زندگی پر از تناقضهای عجیب است و حتی در تاریکترین لحظات، ممکن است نوری از خوششانسی به ما لبخند بزند.
خوان گینتر (Juan Ginter)
نام این فرد شاید نامی ناشناخته باشد، اما داستان زندگی او چیزی است که باورش سخت است. این مرد اهل تگزاس، به طرز باورنکردنی توانست چهار بار پیاپی برنده بزرگ بختآزمایی شود، چیزی که شانس آن تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. گینتر با برنده شدن بیش از ۲۰ میلیون دلار درمجموع، به یکی از خوششانسترین افراد جهان تبدیل شد. هر بار که او بلیطی خرید، زندگیاش به شکلی معجزهآسا تغییر کرد و این تکرار شانس او را به یک افسانه زنده تبدیل کرد.
اما آنچه داستان خوان گینتر را خاصتر میکند، شایعهای است که او را به یک نابغه ریاضیاتی مرتبط میداند. برخی معتقدند که گینتر با استفاده از دانش ریاضی و احتمالات، به فرمولی برای برنده شدن در بختآزمایی دست یافته بود. اگرچه هیچگاه این موضوع تأیید نشده، اما واقعیت این است که او با این شانسهای غیرعادی به یکی از افسانههای واقعی دنیای بختآزمایی تبدیل شد. داستان خوان گینتر نهتنها از بخت و اقبال شگفتانگیز او سخن میگوید، بلکه نشان میدهد که گاهی اوقات، علم و شانس میتوانند به شکلی جادویی در کنار هم قرار گیرند.
مایکل کارول (Michael Carroll)
مایکل کارول شاید نمونهای از افسانههای مدرن باشد که نشان میدهد چطور شانس میتواند زندگی فرد را زیرورو کند، اما نه همیشه به شیوهای که انتظار داریم. در سال ۲۰۰۲، زمانی که تنها ۱۹ سال داشت و بهعنوان یک رفتگر در انگلستان کار میکرد، بهطور غیرمنتظرهای برنده ۹.۷ میلیون پوند در بختآزمایی شد. این اتفاق او را بهسرعت از زندگی ساده و بیادعای خود به دنیای پول و شهرت پرتاب کرد، اما همانطور که بهزودی مشخص شد، شانس همیشه به معنای خوشبختی نیست.
کارول که به “سلطان زباله” مشهور شد، بختآزمایی را فرصتی برای زندگی در رفاه دید، اما تصمیمات مالی نادرست و سبک زندگی تجملاتی او بهسرعت این ثروت را نابود کرد. خانههای بزرگ، ماشینهای لوکس و مهمانیهای بیپایان، بهزودی همه داراییهایش را به باد دادند. در عرض چند سال، او دوباره به نقطهای برگشت که از آن شروع کرده بود. داستان مایکل کارول یادآور این است که شانس و پول میتوانند زندگی را تغییر دهند، اما مدیریت درست آنهاست که میتواند به خوشبختی پایدار منجر شود.
مارتین دی لا روسا (Martin De La Rosa)
این فرد کسی است که داستان زندگیاش به طرز شگفتانگیزی با شانس گرهخورده است. او یکی از آن افرادی است که سرنوشت به او دو بار فرصت طلایی داد. در سال ۱۹۹۳، مارتین از تگزاس، برنده جایزه ۲۷ میلیون دلاری بختآزمایی شد؛ اتفاقی که زندگی او را بهکلی تغییر داد. اما آنچه داستان مارتین را خاصتر میکند این است که چندین سال بعد، او دوباره برنده یک جایزه بزرگ دیگر در بختآزمایی شد، چیزی که شانس وقوع آن بسیار کم است.
این دو برد بزرگ، مارتین دی لا روسا را به یکی از خوششانسترین افراد جهان تبدیل کرد. کسی که شانس دو بار به او لبخند زد و او را از میان میلیونها نفر برگزید. داستان او نشان میدهد که گاهی اوقات، شانس میتواند دو بار در یک زندگی سر بزند و همهچیز را از نو بسازد. مارتین دی لا روسا، با این دستاوردهای شگفتانگیز، تبدیل به یک نماد واقعی از خوششانسی در دنیای بختآزمایی شد و الهامبخش بسیاری از کسانی شد که به دنبال تحقق رؤیاهایشان هستند.
ایوان فرناندز آنیا (Ivan Fernandez Anaya)
ایوان فرناندز آنیا (Ivan Fernandez Anaya) داستانی است که به زیبایی یادآور قدرت جوانمردی و شانس در زندگی واقعی است. او دوندهای از اسپانیا است که در مسابقهای در سال ۲۰۱۲ به جایگاه دوم رسید، اما داستان او چیزی فراتر از یک نتیجه ساده است. در این مسابقه، زمانی که رقیب کنیاییاش، جونز تگلا (Jonez Tergat)، به اشتباه فکر کرد که خط پایان نزدیک است و سرعتش را کم کرد، ایوان بهجای اینکه از این فرصت استفاده کند و از او سبقت بگیرد، تصمیم گرفت تا به او کمک کند و راهی برای رسیدن به خط پایان پیدا کند.
ایوان با این کار نهتنها نیکی و احترام را به نمایش گذاشت، بلکه بهنوعی شانس را به سمت خود کشاند. او از این عمل جوانمردانهاش بهعنوان یک قهرمان در دلها و رسانهها شناخته شد و این داستان فراتر از مدالها و جوایز، نشاندهنده روح واقعی ورزش و انسانیت است. ایوان فرناندز آنیا با این اقدام بینظیرش ثابت کرد که گاهی شانس و موفقیت نهتنها در نتایج مسابقات، بلکه در اعمال انسانی و اخلاقی نیز تجلی مییابد.
لینا پالسون (Lena Paahlsson)
لینا داستانی جادویی از شانس و معجزه را روایت میکند که بهسادگی باورکردنی نیست. در سال ۲۰۱۳، این زن سوئدی بهطور تصادفی در یکلحظه از زندگیاش، با پیدا کردن یک حلقه ازدواج گمشده، توجهات جهانی را به خود جلب کرد. حلقهای که او بهطور تصادفی در باغچه خانهاش پیدا کرد، حلقهای بود که حدود ۱۶ سال قبل گم شده بود و در طی این مدت هیچ نشانی از آن یافت نشده بود. این حلقه متعلق به پدرش بود که بهشدت به آن وابسته بود.
حکایت لینا پالسون بهطور غیرمنتظرهای به معجزهای تبدیل شد که بهسرعت در رسانهها منتشر شد. این داستان نهتنها نشاندهنده قدرت شانس در زندگی روزمره است، بلکه یادآوری است از اینکه گاهی اوقات، اشیا گمشده و یادگارهای ارزشمند به شکلی جادویی دوباره به دست میآیند. لینا پالسون با این اتفاق شگفتانگیز، به یک نماد از امید و شگفتی در دنیای معجزات تبدیل شد و نشان داد که گاهی اوقات، خوششانسی واقعی در جزئیات کوچک زندگی نهفته است.