تاریخ ترانه در ایران چیزی بیش از چند سال و چند دهه است. از هزاران سال پیش، زمانیکه برای اولینبار اقوام پارسی در فلات ایران ساکن شدند، مقرر شد که این خاک مهد ادبیات و شعر باشد. موسیقی هم که همیشه با طبع ایرانیان سازگار بود به سرعت با کلام درهمآمیخت تا کلام آهنگین قدمتی نزدیک به قدمت حضور ما در این نقطۀ مهم، حساس و تاریخساز جهان داشته باشد. در این مطلب، شما را با بهترین ترانههای ایرانی و سیر تحول ترانه در ایران آشنا خواهیم کرد و از تصنیف تا ترانه را به همراه موسیقی موشکافی میکنیم؛ پس با ما در ادامه این متن همراه باشید.
لیست ترانه های ماندگار ایرانی
در ادامه به ریشههای تصنیف و ترانه و تاریخچۀ آنها میپردازیم اما بیایید ابتدا نگاهی به بهترین ترانههای ایرانی بیاندازیم. ما لیست ترانه های ماندگار ایرانی را براساس ساختار آنها، مفاهیم، خوانندگان، میزان بازخورد مخاطبان و ماندگاری آنها انتخاب کردهایم اما قطعات و ترانههای زیادی هستند که میتوانستند در این فهرست بگنجند اما به دلیل اینکه احتمال داشت از حوصلۀ خواننده بیرون باشد، از پرداختن به آنها صرفنظر کردیم. پس با درنظر گرفتن این موضوع، به لیست ترانه های ماندگار ایرانی میپردازیم.
دست کبوترای عشق، یک اشتباه عجیب و غریب اما زیبا
سال ۱۳۵۵، هایده با همکاری اردلان سرفراز و ناصر چشمآذر آهنگی منتشر کرد که از چنان زیبایی و قدرتی برخوردار است که کمتر کسی به ایرادات آن فکر میکند. در این اثر که گفته میشود به یک اتود برای کار اصلی ضبط شده بود، صدای هایده به دلیل سرماخوردگی دچار گرفتگی شده اما عجیبتر، اشتباه او در زمان خوانش است که در قسمتی به جای «واسه کبوترای عشق، دست کی دونه بپاشه»، میگوید «دست کبوترای عشق، واسه کی دونه بپاشه»!
متاسفانه این اثر با مرگ خواننده امکان تصحیح پیدا نکرد اما هنوز از چنان حس و قدرتی برخوردار است که حتی این اشکالات را هم به جذابیتهای ترانۀ سوغاتی تبدیل کرده.
متن ترانه دست کبوترای عشق:
وقتی میای صدای پات از همه جادهها میاد
انگار نه از یه شهر دور که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه، لحظهٔ دیدن میرسه
هر چی که جادهاس رو زمین، به سینهٔ من میرسه
ای که تویی همه کسم، بیتو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم، به هر چی میخوام میرسم
وقتی تو نیستی قلبمو واسه کی تکرار بکنم
گلهای خوابآلوده رو واسه کی بیدار بکنم
دست کبوترای عشق واسه کی دونه بپاشه
مگه تن من میتونه، بدون تو زنده باشه
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هر چی میخوام میرسم
عزیزترین سوغاتیه، غبار پیراهن تو
عمر دوبارهٔ منه، دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم نه از سر هوس میخوام
عمر دوبارهٔ منی تو رو واسه نفس میخوام
ای که تویی همه کسم بی تو میگیره نفسم
اگه تو رو داشته باشم به هر چی میخوام میرسم
فریاد زیر آب، ترانهای آرکائیک برای ارائه مفهومی امروزی
ایرج جنتی عطایی را به جرات میتوان یکی از خدایان ترانۀ ایران دانست، اگر غایت ترانه تا به امروز نباشد. ترانه فریاد زیر آب برای فیلمی به همین نام سروده شد که داریوش اقبالی آن را با آهنگسازی بابک بیات اجرا کرده است.
ضیافتهای عاشق را خوشا بخشش، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق، برای گم شدن دریا
چه دریایی میان ماست، خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل، خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم، اگر بیدار ، اگر مستم، اگر هشیار
مرا یارای بودن نیست، تو یاری کن مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من، من تن خسته را دریاب
مرا هم خانه کن تا صبح، نوازش کن مرا تا خواب
همیشه خواب تو دیدن، دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری، اگر بود از تو روشن بود
ضیافتهای عاشق را خوشا بخشش، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق، برای گم شدن دریا
نه از دور و نه از نزدیک، تو از خواب آمدی ای عشق
خوشا خودسوزی عاشق، مرا آتش زدی ای عشق
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن
محتاج، اولین قطعه از آلبوم «معلم بد»
همکاری اردلان سرفراز، ابی و فرید زلاند بهعنوان سه اسطورۀ حوزه موسیقی، سال ۱۳۷۱ در قالب یک آهنگ منتشر شد. ترانۀ «محتاج» که سبکی کلاسیک دارد، با درخشش صدای ابی و موسیقی قدرتمند فرید زلاند به یک اثر خاص و ماندنی تبدیل شد.
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در من نفسی نیست
نفسی نیست در خانه کسی نیست
نکن امروز را فردا بیا با ما که فردایی نمیماند
که از تقدیر و فال ما در این دنیا کسی چیزی نمیداند
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خود
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
من در پی خویشم به تو بر می خورم اما
در تو شدهام گم، به من دسترسی نیست
نکن امروز را فردا دلم افتاده زیر پا
بیا ای نازنین ای یار دلم را از زمین بردار
در این دنیای وانفسا تویی تنها منم تنها
نکن امروز را فردا بیا با ما بیا تا ما
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که می آیی به سراغم نفسی نیست
در این دنیای ناهموار که میبارد به سر آوار
به حال خود مرا نگذار رهایم کن از این تکرار
در این دنیای وانفسا تویی تنها منم تنها
نکن امروز را فردا بیا با ما بیا تا ما
امروز که محتاج توام جای تو خالیست
فردا که میآیی به سراغم نفسی نیست
آن کهنه درختم که تنم غرقۀ برف است
حیثیت این باغ منم خار و خسی نیست
سفرنامۀ شهیار قنبری، اثری خود خوانده
شهیار قنبری بهعنوان ترانهسرایی که دغدغههای خاص خود را داشته و دارد در بسیاری از زمینهها نتوانست همصدایی برای ترانههایش پیدا کند تا در نهایت مجبور شود، بهتنهایی قطعههای موردنظرش را بسازد. «سفرنامه» نیز از همین ترانههای قوی و زیبا بوده که ارزش بارها و بارها شنیدن را داشته باشد.
سفری بیآغاز
سفری بیپایان
سفری بیمقصد
سفری بیبرگشت
سفری تا کابوس
سفری تا رویا
سفری تا بودا
شبنم تاجمحل
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
هقهق پارسیان
تکه نانی در خواب
بوی گندم در مشت
مشت کودک در خاک
کفش مادر در برف
چرخ یک کالسکه
گوشۀ گندمزار
بند رختی پاره
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
چمدانی بیشکل
جعبۀ یک دوربین
عکس یک بازیگر
جمعههای بیمشق
تلی از ته سیگار
دشنهای زنگ زده
چشم گاوی در دیس
سفرهای پوسیده
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزذیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
پیشینۀ بهترین ترانههای ایرانی و ریشههای کلام در میان آریاییها
حتی با نگاهی سطحی به تاریخ، این را متوجه میشویم که پیش از سکونت آریاییها در این سرزمین هم اقوام مختلفی زندگی میکردند که دارای زبان و خط بودند؛ با این وجود آنچه امروزه به زبان فارسی میشناسیم، بیشتر از هر زبان دیگری ریشه در فرهنگ و زبان آریاییها دارد.
جالب این که از دید بسیاری محققین، کلمۀ «آریایی» به خودی خود نه یک کلمه فارسی، که واژهای هندویی-ایرانی است و معنایی برابر با «نجیب و مورد احترام» دارد. زبان هندویی-ایرانی هم خود یکی از چند زبانی است که آریاییها برای ایجاد زبان خودشان از آن وام گرفتهاند؛ سانسکریت، پارسی باستانی و هندو اروپایی از دیگر زبانهایی هستند که این قوم را برای ساخت گفتار و نوشتار جدید یاری دادهاند.
تاریخچۀ موسیقی در ایران، همراه جداییناپذیر ترانه
از آنجا که تصنیف و ترانه هر دو پلی میان ادبیات و موسیقی بهحساب میآیند. پس حالا که از زبان گفتیم، بگذارید نگاهی هم به تاریخچه موسیقی در ایران داشته باشیم. موسیقی در ایران چیزی بیش از یک ملودی ساده است؛ همۀ آنچیزیست که با موفقیتها و شکستها، اتفاقات خوب و بد و در زندگی مردم ایران درهم تنیده شده. اولین آثار استفاده از آلات موسیقی در ایران به ۸۰۰ سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد؛ با این حال یکی از مهمترین بازههای زمانی از این نظر ۲۲۶ تا ۶۵۱ بعد از میلاد و در زمان سلطنت ساسانیان به شمار میآید. با ورود اسلام در قرن هفتم بعد از میلاد، موسیقی ایرانی تحتتاثیر اسلام دچار تغییرات بیشتری شد و تکامل پیدا کرد. در قرن شانزده میلادی و دوره صفویه، عصر طلایی ایرانیها به شیوه دیگری ادامه یافت و چون موسیقی عنصر جداییناپذیر تصنیفها و ترانهها به حساب میآیند آنها نیز با تغییرات و پیشرفت موسیقی، دچار تحولات اساسی شدند.
تصنیف، پایه و اساس موسیقی در ایران
بهطور ساده، تصنیفها نوعی کلام آهنگین بهشمار میآیند که بر اساس قطعۀ موسیقی ساخته شدهاند
قطعات ملودیک موسیقایی هستند که براساس آنها کلمات بر اساس وزن عروضی روی موسیقی سوار میشوند. آنچه در تصنیفها اهمیت دارد، این است که بسیاری از آنها وزن عروضی خاصی وجود ندارد و قافیه نیز گاهبهگاه در آنها به کار رفته، زیرا همانطور که ذکر کردیم کلام باید خود را با موسیقی از پیش ساخته شده هماهنگ کند؛ بنابراین گاهی ممکن است بنا بر نیاز، از وزن و قافیه در تصنیف راستای هماهنگ شدن با موسیقی کوتاه بیاییم.
تفاوت تصنیف و ترانه
تصنیفها که کلام آهنگین قبل از ترانهها محسوب میشوند که ابداغ آن را به «علی اکبر شیدا» نسبت میدهند. همان طور که پیشتر اشاره کردیم، تصنیفها پیرو قاعدۀ خاصی نیستند و بر موسیقی مینشینند؛ مضاف بر اینکه موضوع آنها امروزه عمدتا مفاهیمی ملی یا سنتی است.
از طرف دیگر، ترانهها شکل سادهتری دارند و به مفاهیم به صورت سطحیتر میپردازند. آنها معمولا بر پایۀ وزن عروضی نوشته میشوند، قافیه و گاهی ردیف دارند که به زیبایی بیشتر شعر کمک میکند. در ترانهها بر خلاف تصانیف، از آرایههای ادبی پرهیز میشود و زبان آن به زبان محاوره نزدیک است تا درک آن برای تمامی مردم، از قشر مختلف آسان و ساده باشد؛ در این بین، ترانههای فولکلور و سنتی از اهمیت و زیبایی خاصی در ادبیات کشورمان برخوردار بوده و هست.
تفاوت شعر و ترانه
شاید فکر کنید که ترانه هم درنهایت نوعی شعر است و درنتیجه از نظرتان چندان تفاوتی بین این دو وجود نداشته باشد؛ اما تفاوتها واقعا چشمگیرند. شعر معمولا دارای سبک است، یعنی میتوانید آن را در سبک عراقی، هندی و غیره بگنجانید یا این که آن را بر اساس وزن و قافیه مورد بررسی قرار بدهید. یکی دیگر از نکاتی که میتوان درمورد انواع شعر مطالعه کرد، وضعیت قالب آن است؛ اینکه شعر در قالب غزل، قصیده، دو بیتی یا غیره سروده شده.
در شعر کلمات به شکل کلاسیک خود به کار میروند و از آنجا که نوشتار بر گفتار مقدم است، قافیهها نه براساس صوت، که براساس همخوانی حروف تعیین میشوند. در مقابل، ترانهها میتوانند شکسته و محاوره باشند و قافیهها هم در آنها در صورت لزم میتوانند براساس صدای حروف تعیین شوند. برای مثال میتوان در ترانه حروف ص، س و ث را با هم همقافیه درنظر گرفت که در اشعار چنین چیزی نه صحیح است و نه رایج.
هرچند که ترانهها برای مردم امروز ایرانزمین بسیار آشناتر هستند اما تصنیفهای زیادی هم وجود دارند که برای هر ایرانی نماد ریشهها و تاریخ ادبیاش به حساب میآیند. «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا»، «گل پونه ها»، «گلنار»، «الهه ناز»، «ای ایران»، «تو ای پری کجایی» یا «خوشه چین» از معروفترین این تصنیفها به شمار میآیند. گفتنی است که در معرفی بهترین ترانه های ایرانی، ترانهسرایانی چون ایرج جنتی عطایی، اردلان سرفراز و حتی شهیار قنبری و دیگر دوستان آنقدر ترانههای مهم و تاثیرگذار دارند که در این فرصت کوتاه نتوانستیم به همۀ آنها بپردازیم و تنها از این مجال استفاده کردیم تا برخی از آثار آنها را معرفی کنیم. شما دیگر چه ترانۀ مهم و معروفی را میشناسید که باید به آن اشاره کنیم؟ پیشنهاداتتان را با ما درمیان بگذارید.