روز ۲۵ نوامبر بنا به اعلام سازمان ملل متحد، روز مبارزه با خشونت علیه زنان نام گرفته است. در تعریف کلی خشونت، یعنی استفاده از زور برای قراردادن افراد در شرایطی که مطلوب و مورد رضایت آنها نیست. اما چرا در تقویم جهانی، روزی به نام روز مبارزه با خشونت علیه زنان وجود دارد؟
آمارها خبر از آن میدهند که زنان بیشترین قربانیان خشونت هستند و این آمار نگرانکننده باعث شده تا جامعهی جهانی برای مبارزه با این مسئله تلاش کنند. در این مقاله تلاش شده مصادیق خشونت علیه زنان را مرور کنیم.
خشونت علیه زنان
این واژه به کلیه آزارهایی اطلاق میشود که بهواسطه جنسیت به زنان تحمیل میشود. خشونت علیه زنان عموماً به دلیل وجود سنتهای غلط رایج در هر جغرافیا، برداشتهای غلط از آموزهها و اعتقادات و نگاه جنسی و ابزاری به زنان، صورت میگیرد.
انواع خشونت علیه زنان
خشونت فیزیکی
این نوع از خشونت شامل موارد درگیری فیزیکی با زنان است. فیزیولوژی زنان و مردان با یکدیگر تفاوت دارند و این تفاوت گاه در خدمت خشونت، باعث اذیت و آزار زنان میشود.
خشونت روانی و کلامی
یکی از انواع خشونت و البته رایجترین آن که وجهی پنهان دارد، خشونت روانی و کلامی نام دارد. این خشونت بهواسطهی کلمات صورت میگیرد. بسیاری از کلمات و اصطلاحاتی که شاید در جامعه حتی مصطلح باشند مصداقی از خشونت علیه زنان هستند. کلمات و واژههای خشن، تولید نفرت میکنند. بسیاری از کلماتی که در جامعه با گرفتن پسوند زنانه یا دخترانه بار منفی و با گرفتن پسوند مردانه بار مثبت به خود میگیرند، مصداقی از خشونت علیه زنان و حتی مردان هستند.
خشونت خانگی
خشونت خانگی نیز یکی دیگر از مواردی است که زنان با آن مواجه هستند. این خشونت از طرف عزیزترین افراد به زنان تحمیل میشود. عزیزترین افرادی که باید حامی آنها در برابر ناملایمات باشند اما خود در نقش آزاردهنده ظاهر میشوند. در خشونت خانگی علاوه بر ضرب و شتم، کنترلگری اقتصادی، شک و بدبینی نیز آنها را آزار میدهد.
خشونت اقتصادی
تحت سلطه گرفتن زنان از طریق وابستگی اقتصادی به مردان هم نوعی خشونت است. مسئله کار زن یا مرد در بیرون و داخل خانه، مسئلهای است که نیاز به تعامل بین طرفین دارد و تحمیل هرکدام از گزینهها مصداق خشونت است.
ازدواج اجباری و کودک همسری
ازدواج اجباری معمولاً از سوی خانوادهها به دختران تحمیل میشود. اصلیترین دلیل ازدواج مناسبات قبیلهای، عشیرهای و در بعضی از موارد مشکلات مالی است. ازدواج اجباری به ازدواجی میگویند که دختر یا پسر راضی به تن دادن به آن نیست اما به دلیل عدم توانایی برای مقابله باقدرت اجبارکننده، به ازدواج تن میدهد.
کودک همسری یکی از مواردی است که همواره دغدغهی فعالان حقوق بشر بوده است. کودک همسری به ازدواج دختران زیر سن قانونی، نابالغ و در برخی از موارد کودک اطلاق میشود. کودک همسری در گذشتهی ایران، امری مرسوم بوده و هنوز در برخی از مناطق ایران نیز انجام میشود. البته تلاشها برای مقابله با آن ادامه دارد.
در ازدواج اجباری فرد متوجه اصل ازدواج و اجباری بودن آن میشود اما در کودک همسری، دختر شاید حتی متوجه فلسفه ازدواج نشود و یا ازدواج را فضیلت بداند و با توجه به عدم آگاهی و هیجانات کودکی مشتاق به ازدواج هم باشد. زایمان زودهنگام یکی از آسیبهای کودک همسری است که نمود خود را در معمولا در میانسالی و قبل از آن نشان میدهد.
بدرفتاری بهصرف دختر بودن
تولد، جنسیت، محل تولد و سال تولد، مواردی هستند که ما در تعین آنها اختیاری نداریم؛ با این حال برخی انسانها به دلیل جنسیت مورد شماتت قرار میگیرند. این مسئله و نگاه ابزاری به انسانها در طول تاریخ وجود داشته اما در دنیای امروزی هنوز مواردی از آزار دختران بهصرف جنسیت آنها وجود دارد که یکی از مصادیق خشونت علیه زنان و دختران است.
عدم باروری یا عدم پسرآوری
زنان و مردان در قدرت باروری و جنسیت فرزندان نقشی ندارند. بسیاری از زنان به دلیل عدم باروری مورد خشونتهای فیزیکی و روانی واقع میشوند. در بعضی از مناطق نیز زنان را به دلیل عدم پسرآوری آزار میدهند. طی تحقیقات و نتایج بهدستآمده توسط محققان اسپرم مرد حامل ویژگیهای مربوط به جنسیت است و زنان حتی ازنظر فیزیولوژیک نیز نقشی در آن ندارند اما هنوز در برخی مناطق زنان را بر اساس این موضوع ارزشگذاری میکنند!
حقوق اجتماعی
عدم دستیابی زنان به حقوق اجتماعی خود بهصرف جنسیت آنها نیز جزو مواردی است که در زمره مصادیق خشونت قرار میگیرد. حقوقی که از عدم اعتقاد به اصل برابری زن و مرد ناشی میشود.
حق تصمیمگیری برای فرزندآوری و آمیزش جنسی
آمیزش جنسی و تصمیم برای فرزندآوری تصمیمی دوجانبه است؛ یعنی طرفین باید به این مسئله رضایت داشته باشند و صرف زن و شوهر بودن دلیلی بر تحمیل رابطه یا فرزند آوری به دیگری نیست و اگر تحمیلی در کار باشد نیز خشونتی صورت گرفته است.
بدرفتاری با زنان بیوه و مطلقه
در برخی از جوامع زندگی زنانی که همسرشان فوت میکند، با فوت همسر، تمام میشود. در این جوامع زن بیوه دیگر حق ازدواج یا تنها زندگی کردن ندارد و حتماً نیاز به یک قیم و سرپرست دارد.
بسیاری از زنان مطلقه نیز در این جوامع نمیتوانند بهراحتی زندگی کنند و باید خود را در برابر آماج خشونتهای کلامی و فیزیکی مصون بدارند.
تجاوز جنسی
نگاه جنسی به زنان از سوی مردان، یکی از اصلیترین دلایل در وقوع خشونت است. سوءاستفاده جنسی از زنان در سراسر دنیا متأسفانه آمار زیادی دارد. تمایلات افراطی برخی مردان و اختلالات روانی از جمله دلایل وقوع تجاوز هستند.
برای مقابله با خشونت علیه زنان چه باید کرد؟
• آموزش
اولین اقدامی که باید انجام داد، آموزش است. باید آحاد مردم را در جهت اتمام خشونتها آموزش داد و این کار را باید از کودکان و مدارس شروع کرد و همزمان با آن باید این آموزشها را به رسانهها بست داد و با تولیدات فرهنگی، مردم را در برابر رفتار و فرهنگ جامعه آگاه کرد.
• آگاهی زنان و تلاش برای شکستن تابوها
زنان باید از حقوق خودآگاه شوند. بسیاری از زورمندان از آگاهی زنان هراس دارند زیرا سلطه بر ناآگاهان آسانتر از آگاهان است. بسیاری از تابوهای جامعه نیز دلیلی بر سکوت زنان در برابر خشونت است و باید تلاش کرد این تابوهای را به چالش کشید و آنها را شکست تا زنان کمتر آسیب ببینند.
• تلاش برای برابری و مبارزه با خشونت
همکاری آگاهانه با سازمانها و انجمنهایی که در جهت برابری تلاش میکنند نیز ازجمله اقداماتی است که به ریشهکن شدن یا کم شدن خشونت کمک میکند. این سازمانها که عمدتاً غیردولتی هستند در جهت آموزش و اطلاعرسانی درباره خشونت میکوشند و همکاری با این سازمانها و انجمنهایی راهی برای مبارزه با خشونت است. توجه داشته باشید پیش از هرگونه همکاری، از حسن نیت سازمان یا انجمن مربوطه اطمینان حاصل کنید.
• وضع قوانین سختگیرانه
قوانین سختگیرانه و حمایتی از زنان میتواند تا حد زیادی متجاوزین را از خشونت و تجاوز بازدارد. این قوانین تلاش سیاستمداران و حقوقدانان را میطلبد که باید در این امر به کمک کند.
در پایان
برای اصلاحات و فرهنگسازی در این زمینه، از خودمان و ابتدا از کلاممان شروع کنیم.